تابلوی مغازه غضنفر: مکانیکی برادران مرادی به غیر از یحیی!!!!!
حیف نون به غضنفر میگه : بیا پنیر و انگور بخوریم .
غضنفر میگه : من اسهال دارم .
حیف نون میگه : ای بابا ، اونو بعد میخوریم ! .
غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما اینجا رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین
به غضنفرمیگن با آدم و تهران یه جمله بساز میگه: آدما ممکنه تهرانى باشن ولى تهرانى ها ممکن نیست آدم باشن!!!
غضنفر میره تو صف نون وایی، شاطره میگه: نون تا اینجا بیشتر نمیرسه، بقیه برن.
غضنفر میگه: ببخشید میشه جمعتر وایسین نون به ما هم برسه
:: بازدید از این مطلب : 1578
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1