گاهی باید رد شد
باید گذشت
گاهی باید در اوج نیاز، نخواست
گاهی باید کویر شد
با همه ی تشنگی
منت هیچ ابری را نکشید
گاهی برای بودن
باید محو شد.
باید نیست شد
گاهی برای بودن باید نبود
.
اس
.
ام
.
اس
.
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا
به تو چه کسی میگوید،
آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی می شنوی
روی تورا کاشکی میدیدم،
شانه بالا زدنت را،بی قید تکان دادن دستت
که مهم نیست
و تکان دادن سرت را که عجیب عاقبت مرد،
افسوس کاش میدیدم
من با خود من میگفتم چه کسی باور کرد جنگل جان مرا ،
آتش عشق تو خاکستر کرد….
.
اس
.
ام
.
اس
.
می خندم…
ساده می گیرم…
ساده می گذرم…
بلند می خندم و با هر سازی میرقصم …
نه اینکه دل خوشم!
نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد!
مدتی طولانی شکســــتم، زمین خوردم،
سخــــتی دیدم، گــــریه کردم و حالا …
برای " زنده ماندن" خودم را به "کوچه ی علی چپ" زده ام …!
روحم بزرگ نیــــست! دردم عمیــق است …
می خندم که جای زخــم ها را نبینی …
:: بازدید از این مطلب : 8225
|
امتیاز مطلب : 270
|
تعداد امتیازدهندگان : 54
|
مجموع امتیاز : 54