![](http://zibasazi.yasitheme.com/01/www.yasitheme.com-19.gif )
آيا قبولش ميكني اين كلبه ويرانه مرا ؟؟؟
ثانيه ها را مي شمارم تا به تو كه در پشت آن ساعت هستي برسم ،
در پشت آن قاب شيشه اي با لحظات شفافش .
من با تمام خستگي چشمانم از آن چشم بر نخواهم داشت
تا بيابمت .
اي روشنايي اميد ، من به انتظارم تا تو از دري بازآيي .
انگار آن ساعتي كه آنجا به روي ديوار است
مي داند كه من براي چه به او مي نگرم .
او نيز نگاه مرا خوانده است و مي داند براي چه
به انتظار نشسته ام .
او با تمام سكوت نا منظمش كه با صبوری لحظه ها رو مي نويسد
ميداند كه انتظار براي چون من نا صبوري سخت است .
اما من از او ياد گرفتم كه چگونه صبورانه
ثانيه ها را بخوانم تا گم نشوم .![](http://LoxBlog.Com/editor/popups/images/smiley/msn/72.gif)
![](http://zibasazi.yasitheme.com/01/www.yasitheme.com-29.gif )
:: بازدید از این مطلب : 1472
|
امتیاز مطلب : 171
|
تعداد امتیازدهندگان : 57
|
مجموع امتیاز : 57